وقتی رفتم

که بودیم نبودیم کسی کشت مارا غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم وهمه بیدارشدند
قدر آن شیشه بدانید که هست نه در آن وقت که افتاد وشکست
***************************************************
یادمان باشد اگر خاطرمان خالی ماند طلب عشق زهر بی سروپایی نکنیم
***************************************************
تا که هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی به سراغ من آیی که نیستم
درآستانه مرگ که زندان زندگی است تهمت به خویشتن نتوان زد که نیستم
***************************************************
سحر گاهان که تابوتم به دست آشنایان رهسپار
خانه ی جاوید میگردد تو هم ای آشنای سنگ دل
از خانه برون آی
بگو رفتی؟
برو منزل مبارکباد

+ نوشته شده در 2007/7/30 ساعت 1:8 توسط رامبد
|